ضد شیطان پرستی

ضد شیطان پرستی

سلام ورودتان را به این وبلاگ خوش آمد می گوییم .
ضد شیطان پرستی

ضد شیطان پرستی

سلام ورودتان را به این وبلاگ خوش آمد می گوییم .

پشت پرده هالیوود چه خبر است؟

 

بسم الله الرحمن الرحیم



روزگاری، یهودیان از نظر کلیسای مسیحی، قاتلان عیسی علیه السلام شمرده می‌شدند و مثلث شیطانی «یهود، یهودا و شیطان»
مورد لعن مسیحیان بود، امّا با نفوذ مزوّرانه و برنامه‌ریزی مدبّرانه یهودیان دنیا‌طلب، در طول قرون چهاردهم تا شانزدهم، پروتستانیسم یهودگرا در مسیحیت سر بر آورد و در مقابل کلیسای رم قد علم کرد و با همیاری ثروتمندان منتقد یهودی و خوانین و پادشاهان محلی مسیحی قدرت طلب، علیه کلیسا قیام کرد و سپس از دلِ پروتستانیسم، «مسیحیت یهودیزه» متولّد شد.
از دهه دوم قرن بیستم، که شرکت های صهیونیستی، شهرک صنعتی سینمای هالیوود را شکل دادند؛ این سینما، به ابزاری قوی و جهانی تبدیل شد که با هدایتِ تهیه‌کنندگان و برنامه‌ریزان یهودی، سوژه‌های مورد نظر خود را انتخاب می‌کرد و آگاهانه آنها را بارور کرده و به فیلم تبدیل می‌کرد و تأثیرات خود را می‌گذاشت.
در ایام جنگ جهانی دوم، این مثلث عوض شد و «نازیسم، فاشیسم و شیطان» اضلاع سه گانه‌ى آن را ساختند و پروپاگاندا*ی سینمایی علیه حکومت رایش سوّم* شکل گرفت. در سال‌های جنگ سرد، مثلث شیطانی باز تعریف شد و «چین، شوروی و شیطان» سه ضلع آن را ساختند و یهود و یهودا از گناه تاریخی خود تبرئه شدند؛ تا این که روح خدا در کالبد ملّت ایران دمید و به رهبری امام و با پشتوانه‌ى ‌حماسه عاشورا، انقلابی علوی شکل گرفت که عملاً ایرانیان را چون مردانی آهنین، به صف منتظرانِ موعود، وارد کرد. ناگهان، دیکتاتوری سرمایه که با به راه انداختن جنگ تصنّعی بین آمریکا و شوروی سودهای کلانی به جیب زده بود و در سینما «جنگ ستارگان» را به راه انداخته بود تا
«مجتمع‌های صنعتی _ نظامی» صهیونیستی حداکثر سود را داشته باشند، از خوابِ خود خواسته پرید و دوباره تعریفی جدید از مثلث شیطانی ارائه داد؛ «روسیه، مسلمانان و شیطان». در سینما هم آثاری چون «مردی که فردا را دید»پدید آمد که براساس پیشگویی‌های نوستر آداموس توسط یهودیانی چون «اورسون ولز» (کارگردان هالیوودی) دو سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی (1981 م.) ساخته شد که در آن به همکاری هسته‌ای مسلمانان و روس‌ها و ظهورِ دجّال در بین مسلمین پرداخته بود.



با فروپاشی بلوک شرق، خطر کمونیسم در سینما کمتر مورد اشاره قرار می‌گرفت و این بار حتی مثلث تبدیل به دو ضلعی (؟!) شده بود و یک خط شیطانی در طول تاریخ رسم می‌شد که در لباس جدیدی، تمدن غرب را نشانه گرفته است؛ شیطانِ باستانی در قالبِ اسلام، خود را ظاهر کرده بود و با فریبِ مسلمانان، زمینه‌ى سقوط بشریتِ (بخوانید غرب)را فراهم کرده بود. در سناریوی جدید، مسلمین، یاران شیطان بودند که از زیر خاکستر قرون برآمده بودند و هم چون «گودزیلا» حیات انسانی را تهدید می‌کردند و فقط دایناسورهایی بزرگتر از خودشان چون «یونگاری»*حریف آن‌ها می‌شدند

و چون «بیگانه»‌ای بودند که اگر خونش را هم می‌ریختی، سرخی خونش هم اثرات مخرّب خود را برای تمدن اومانیستی(فرد محور) غرب با محوریت آمریکا داشتو باعث ویرانی و فساد می‌شد؛ لذا ظهور «بیگانه»ها و «وحشی»ها را همسانِ پایان یافتنِ زمانه‌ى انسان به تصویر کشیدند. دیگر این «جنگ دنیاها» آن چنان وسیع شده بود که دامنه‌ى گسترده‌اش، آن را به خطری برای همه‌ى بشر تبدیل می‌کرد و پایان دوران را در صورتِ تسلطِ شیاطین مخرب، برای بشر به ارمغان می‌آورد؛ پس هالیوود در دشمن‌سازی‌اش، نیاز داشت اوضاع را آخرالزمانی به تصویر کشد و عطش نیاز به منجی را چند برابر کند و منجیان و اَبَرقهرمانان خود را به رُخ عالمیان کشد. این چنین بود که آخرالزمان و موعود و منجی برای اربابان سینما، موضوعیتی دو چندان یافت


با نزدیک شدن سال 1999 و 2000 م. و عطش هزاره گرایی* در بین فرقه‌های مختلف مسیحی و یهودی، منجی‌گرایی نیز رشد یافت و با سیلی از ظهور قهرمانان قدیمی و جدید در هالیوود روبه‌رو بودیمو پس از آغاز هزاره جدید، سینمای غرب، زبان و لحن بیانی دیگری یافت. در واقع هالیوود، آرایش دخانی به مفهوم ماورایی و آخرالزمانی گرفت تا ذهن بشر را برای انتظار نبرد سهمگین آخرالزمان و یا همان «آرماگدون» آماده نماید
در کتب و اسناد منتشره آمده است که بنا بر اعتقاد صهیونیست ها، با آغاز هزاره جدید و عبور از برج حوت (ماهی) به برج حمل (سطل)، زمان اقدام برای فراهم آوردن زمینه های ظهور مسیح موعودشان فراهم آمده است. به عبارت دیگر آنان بر این باورند که جهان به آرماگدون و آخرالزمان مورد نظر مسیحیان و یهودیان صهیونست بسیار نزدیک شده و حالا نوبت عمل فرا رسیده است. اگرچه صهیونیست ها دیرزمانی است که عمل خویش را برای روز موعودشان به نام «آرماگدون»، شروع کرده اند


اوانجلیست‌ها (مسیحیان صهیونیست) براین باورند که مسیح علیه السلام [دوباره ظهور می‌کند و در آخرالزمان جنگ و ویرانی بزرگی (آرماگدون) اتفاق خواهد افتاد و بعد از این ویرانی، صلح دائمی تا هزار سال یعنی تا قیامت بر قرار خواهد شد
آنها اعتقاد دارند پس از اینکه نبرد خیر وشر آغاز شد، پیروز نهایی خیر است و شیطان توسط مسیح به اسارت کشیده می‌شود. در این جنگ تنها کسانی نجات پیدا می‌کنند که اوانجیلیست باشند. به طور دقیق مشخص نیست که جنگی که از آن به آرماگدون یاد می‌شود کجاست، اما به گفته مسیحیان صهیونیست، میلیون‌ها نفر از دشمنان مسیح از عراق حرکت خواهند کرد و از فرات خواهند گذشت و به سمت قدس خواهند رفت. در میان راه نیروهای مومن به مسیح، راه آنها را سد می‌کنند و در آرماگدون به هم می‌رسند و جنگ در می‌گیرد.


در تفسیر جنگ آرماگدون هم می‌گویند که سپاه ایرانی، قفقازی، سودانی، لیبیایی و... به عنوان سپاه شر از عراق حرکت می‌کنند. ( توجه کنید که سالهاست بوش و دار و دسته اش ، کشورهایی مانند ایران را «محور شرارت» خوانده اند!) طبق نظر مفسرین اونجلیست، این جنگ بایستی بین سال 2000 تا 2007 روی می داده است از همین روست که از سال 2000 تولید آثار عظیم تاریخی که تقریبا از دهه 60 تعطیل شده بود، مجددا رونق گرفت. فیلم های مذهبی باردیگر با رویکرد تاریخ انبیاء یهود جلوی دوربین رفتند. فیلم هایی مانند : «داوود»، «سلیمان» و


امری پوشیده نیست که سینمای امروز هالیوود، آرایش آخرالزمانی گرفته است. دیگر از فیلم های رئال کمتر نشانی به چشم می خورد چند سالی است که به صورتی هدفمند، موجی از تخیل و خرافه و وهن و اسطوره در سینمای هالیوود به راه افتاده است. در واقع بعد از 11 سپتامبر 2001 م. زبان سینمای غرب، عوض شده و علیه مسلمانان چرخید، بدون آنکه در هیچ دادگاهی اتهام حتی یک مسلمان ثابت شود



از طرفی در آغاز هزاره جدید، با افول کمونیسم، کارخانه‌داران تسلیحات _ که غالباً صهیونیست هستند _ به فکر افتادند که بازاریابی سینمایی خود را باز هم تداوم بخشند و در دورانی که غربیان به شدت از مدرنیسم و ماشینیسم و مکاتب بشر ساخته خسته شده‌اند، دشمنی قوی اسلام را با غرب هر چه افزون‌تر به تصویر کشند
و با نزدیک‌نمایی دورانی که شیاطین مسلمان (!) بر جهان مسلّط شده‌اند، آخرالزمان خاص خود را خلق کنند، آخرالزمانی که اگر تجهیزاتِ مدرن و تسلیحات فوق پیشرفته‌ى آمریکایی نباشد، شیطان بر اوضاع مسلط می‌شود.


همه‌ى این عوامل در کنار پیشرفت‌های ایرانِ شیعی و نفوذ تفکرات نابِ اسلامی در جهان، باعث شد که بحث آخرالزمان و مسیحی و حکومتِ پایانِ روزگار در سینمای غرب و سرآمد آن یعنی هالیوود، اصالت پیدا کند و در فاصله ده ساله 1995 تا 2005 از 22 فیلم پرفروش جهان، 19 مورد به نحوی به این موضوع بپردازند. آثار شاخص و تأثیرگذاری چون: ماتریکس، هری پاتر، ارباب حلقه‌ها، پسر جهنمی، ترمیناتور، اُمِگاکد2 (مگیدو) و اکنون پروژه‌ جهانی‌سازی تفکرات صهیونیستی یا همان اسطوره‌های صهیون‌مآب در دستور کار سازمان‌های فرهنگی، تبلیغی، سیاسی غرب خصوصاً آمریکا قرار گرفته است.


و چه شیپوری رساتر و تاثیر گذارتر از هالیوود در کشور عمو سام وجود دارد؟!
واضح است که پشت پرده سینمای آخرالزمانی هالیوود یک بنگاه سرمایه‌داری است که از ژانر ترس، جادو، امید و آزادی در قالب موضوع آخرالزمان به فروش بیشتر دست می‌یابد؛ البته باید توجه داشت که هدف اول سیاست‌مداران این عرصه، ترویج عقاید کابالیسمی، مسیحیت منحرف و آماده کردن جهان برای «نظم نوین جهانی» است و در وهله سوم، توجیه سیاست‌های نظامی دولت آمریکا و القای این تصور که جهانی‌سازی در پناه قدرت مطلق نظامی ایالات متحده، منطقی‌ترین راهبرد برای رهایی از آسیب‌هایی است که بشر در آخرالزمان با آن مواجه خواهد شد

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد